جدول جو
جدول جو

معنی تاریک ماه - جستجوی لغت در جدول جو

تاریک ماه
محاق، سرار، آخرین شب ماه
لغت نامه دهخدا
تاریک ماه
محاق، سرار
تصویری از تاریک ماه
تصویر تاریک ماه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاریک جان
تصویر تاریک جان
تیره جان، تیره دل، سیاه دل، گمراه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاریک رای
تصویر تاریک رای
بداندیشه، بدگمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاریک خانه
تصویر تاریک خانه
اتاقی تاریک برای چاپ و ظهور عکس، هرجای تاریک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاریک مغز
تصویر تاریک مغز
احمق، کودن، کم خرد، ابله، ریش کاو، غتفره، دنگل، انوک، غمر، خل، بدخرد، کردنگ، گول، سبک رای، کم عقل، لاده، بی عقل، فغاک، نابخرد، تپنکوز، گردنگل، دنگ، شیشه گردن، کهسله، کاغه، خام ریش، کانا، خرطبع، چل، دبنگ
فرهنگ فارسی عمید
رای تاریک، بدفکر، بداندیشه، بدگمان
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ / دِ)
تیره شده. تارشده. رجوع به تاریک شدن شود
لغت نامه دهخدا
تیره رنگ، سیاهرنگ:
جدا گشت تیغ شهی از نیام
برون شد خوراز میغ تاریک فام،
(گرشاسبنامه)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ)
دهی در تنکابن. (سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 107). ده کوچکی است از دهستان گلیجان شهرستان تنکابن، که 10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 20 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
کم اندیشه. کم خرد:
از آن به که در گوش تاریک مغز
گشادن در داستانهای نغز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
میغتاریک، ابر سیاه، ابر تیره، ابر تاریک:
پلارک چنان تاخت از روی میغ
که در شب ستاره ز تاریک میغ،
نظامی
لغت نامه دهخدا
تیره جان، (آنندراج)، تباه، خراب، تیره ضمیر، سیه دل، (ناظم الاطباء)، اندوهگین، جان تاریک، گمراه، عاری از صفا و خرد:
به آن روشنی خیزد از وی صدا
که تاریک جانان شوندش فدا،
امیرخسرو (در تعریف فانوس از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مکان تاریکی از عالم روشن ... (آنندراج)، جای بسیار تاریک، مکان تیره و تار:
شب خدنگ ناله ای بر آسمان انداختم
بی نشان تیری به آن تاریکدان انداختم،
ملا طغرا (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی از دهستان خزل شهرستان نهاونداست که در 39هزارگزی شمال باختری نهاوند و 8هزارگزی جنوب کنگاور کهنه واقع است. کوهستانی و سردسیر و مالاریائی است و 590 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، توتون، حبوبات، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. در دو محل نزدیک بهم واقع است و تاریک درۀ بالا و پائین نامیده شده. سکنۀ بالا 400 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاریک جان
تصویر تاریک جان
تیره جان سیاه دل، اندوهگین، گمراه، بیخرد، عاری از صفا پلید
فرهنگ لغت هوشیار
اطاق مخصوصی که عکاس با چراغ کم نور فیلم و شیشه را میشوید اطاق تاریک، اطاق مخصوصی که در آن عکاس با چراغی که نور فیلم و شیشه را می شوید اطاق تاریک برای ظاهر کردن عکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک رای
تصویر تاریک رای
دارای رای تاریک بد فکر بد اندیشه بد گمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک شده
تصویر تاریک شده
تیره شده تار شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک فام
تصویر تاریک فام
تیره رنگ سیاه رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک مغز
تصویر تاریک مغز
کم اندیشه کم خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک میغ
تصویر تاریک میغ
ابر تاریک ابر سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک خانه
تصویر تاریک خانه
((نِ))
اتاق ویژه ای در عکاسی برای ظاهر کردن فیلم
فرهنگ فارسی معین
روستایی در منطقه ی گلیجان قشلاقی تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان دابوی جنوبی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در لفورسوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه ای در روستای یخکش بهشهر، مرتعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لاله آباد بابل
فرهنگ گویش مازندرانی